آزمون شخصیت مینه سوتا ، فرم بلند (MMPI 2)
پرسشنامه
ای که در اختیار شماست، دارای تعدادی جمله است . با توجه به محتوای جمله ها پاسخ
خود را در پاسخنامه وارد کنید .
الف : اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست است
در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دایره " + " را پرکنید . ( مانند الف
در شکل زیر ) .
ب : اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست نیست
در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دایره " – " را پر کنید ( مانند ب در
شکل زیر) .
ج : اگر جمله ای به شما مربوط نمی شود و یا چیزی است که نمی توانید
در مورد آن تصمیم بگیرید در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به ان جمله هیچ علامتی
نگذارید ( مانند ج در شکل زیر ) .
مثال :
35 نکته طلائی در افزودن عزت نفس
عزت نفس و روشهای افزایش آن در دانش آموزان
یکی از دلایل عمده بسیاری از اختلالات رفتاری و شخصیتّی در کودکان و نوجوانان، ضعف در اعتماد به نفس و احساس خودارزشمندی (عزت نفس) است، بنابر این امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از این اختلالات، پرورش و تقویّت احساس عزت نفس و اعتماد به نفس و مهارتهای فردی و اجتماعی آنان، نقش بسزایی ایفا می کند. از این رو با توجه به اهمیّت عزت نفس در رشد شخصیت و سلامت روانی کودکان و نوجوانان، در جهت تقویت و افزایش آن، موارد زیر به والدین و دست اندرکاران تعلیم و تربیّت توصیه می شود:
1-روحیه دینی و ایمان مذهبی را در کودکان و نوجوانان تقویت کنید.
2- سعی کنید در برخورد با کودکان و نوجوانان، توانمندی های آنها را مورد نظر قرار دهید، نه ناتوانی ها را.
3- زمینه کسب تجربه های خوشایند از فعالیت های مستقل و آزاد را برای آنها فراهم کنید.
4- تجربه های موفقیت آمیز آنان را افزایش دهید.
5-قدرت تحمّل کودکان و نوجوانان را برای مواجه شدن با ناکامی های احتمالی افزایش دهید.
6- رفتار مصمّم و مطمئن و در عین حال مطلوب کودکان و نوجوانان را تقویت کنید.
7- کودکان و نوجوانان را در کنترل احساسات و عواطف خود یاری دهید.
8-مهارتهای اجتماعی کودکان و نوجوانان کمرو و فاقد اعتماد به نفس را افزایش دهید.
9- آنان را با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا کنید.
10-از انجام هر گونه رفتار تنبیهی و تحقیرآمیز درباره ی دانش آموزان خودداری کنید.
11- از مقایسه کردن دانش آموزان بپرهیزید و تفاوتهای فردی را مورد نظر قرار دهید.
12-در برخورد با کودکان و نوجوانان، ملایم و منطقی باشید.
13- اجازه ابراز وجود را به دانش آموزان خویش بدهید و به نظریات آنها احترام بگذارید.
14- نظریات خویش را به دانش آموزان تحمیل نکنید و آنها را به صورت ساده و عینی، قابل لمس و درک برای آنان توضیح دهید.
15- به دانش آموزان درحد توانایی هایش مسئولیت بدهید.
16- در انجام کارهای روزانه، آنها را هدایت، ارشاد و تشویق کنید.
17- به آنها در حد لزوم اجازه فعالیّت و بازی دهید.
18-در برخورد با آنان حالت پذیرندگی، و نه طردکنندگی داشته باشید.
19-از وابسته کردن بیش از حد دانش آموزان به خودتان بپرهیزید.
20-آنها را هیچ گاه با موضوعات خرافی نترسانید.
21-بین دانش آموزان تبعیض قائل نشوید و با آنان یکسان رفتار کنید.
22-هر چه که آنها می خواهند به راحتی و سریع در اختیار شان نگذارید، به او فرصت دهید تا ارزش به دست
آوردن و لذّت استحقاق داشتن را درک کند.
23-نسبت به احساسات و عواطف کودکان یا نوجوانان خود، بی تفاوت نباشید، آنها را به گرمی بپذیرید و تا حد امکان آنها را یاری کنید.
24-با آنها همانند دوستان صمیمی رفتار کنید.
25-توجه داشته باشید که مشاجرات لفظی در خانه (میان پدر و مادر) در روحیه یا رفتار کودک یا نوجوان منعکس
می شود.
26-به سرگرمی ها و تفریحات مناسب در زندگی کودکان اهمیت دهید و نسبت به آنها بی تفاوت نباشید.
27-محبّت شما نسبت به فرزندتان به صورت تظاهرات سطحی ابراز نشود. خالص ترین و سالم ترین محبت در تلاشی که به طور روزمره برای اعطای اعتماد به نفس و استقلال به فرزندتان به عمل می آورید، جلوه گر می شود.
28-در محبّت کردن به کودکان، راه افراط یاتفریط را در پیش نگیرید، محبت متوسط توأم با صمیمیّت، اثر فراوانتری دارد.
29-به فرزندتان احساسی بدهید که بداند دوست داشتنی و قابل احترام است، اما هرگز با او نوزادوار رفتار نکنید.
30-توقعات کودکان را در حدّ معقول و درست برآورده سازید.
31-هیچ گاه آنها را با القاب نامناسب صدا نزنید و از مسخره کردن آنها به طور جدی بپرهیزید.
32-در پرورش استعدادهای بالقوه دانش آموزان جدیّت به خرج دهید.
33-در شرایط آموزشی، بر فعالیت دانش آموزان در یادگیری تأکید شود نه بر پیشرفت آنان، زیرا تأکید بر فعالیت یادگیری، به جای تأکید بر درستی و نادرستی پاسخ، برانگیزنده ی کوششهای دانش آموزان است.
34-رقابت میان دانش آموزان برای کسب نمره کاهش یابد. تحقیقات نشان داده است، در موقعیّت های آموزشی که میان دانش آموزان رقابت وجود دارد، حتّی دانش آموزانی که عزّت نفس بالایی دارند، با شکست روبه رو می شوند و به دنبال آن انتقاد از خود در آنها افزایش می یابد.
35-برای آن که کودکی با عزّت نفس بالا پرورش دهیم، باید خود دارای عزّت نفس شایان توجّهی باشیم.
اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
در طول دوران کاریم بـا افـرادی که در زنـدگـی روزمـره خـود سطح استرس بالایی داشتند، در میانشان با یک خصیصه مشترک و بـسیـار عـمـومـی مـواجـه شدم - اعتماد بنفس پایین. همچنین دریافتم که اعتماد بنفس می تواند موجب پـدیـد آمـدن سطح بالایی از استرس، بی خوابی، اظطراب و بسیاری از علایم بیمار گونه گردد.
بدترین مورد این حالت در کسی که عزت نفس پایین دارد تجربه کردن احساساتی ازقبیل بی ارزشی و بی لیاقـتـی و عدم تعلق میباشد که متاسفانه میتواند مـنـجر به افکـار خودکشی گردند.
سرکوب اعتماد بنفس
در تحقیقی که چندین سال گذشته در سراسر آمریکای شمالی، شـامل کانادا و مکزیک انجام گرفت پژوهشگران دریافتند که نرخ خود کشی ارتباط بسیار زیادی با شرایط فقر و تنگدستی، ترک خانواده (اغلب در کودکان زیر 16 سال) و طـرد شـدن تـوسـط اطـرافـیـان دارد.
در خصـوص عزت نفس پایین، کودکان آسیب پذیرتر از دیگر افراد می باشند. آنها مدام از جانب همرده ها و هم سن و سالهای خود و تـوقـعات غیـر واقـعـی و نـامـعـقـول از جانب خانواده و دوستانشان تحت فشار قرار دارند. این امر می تواند به مشکلات روانی عمده منجر گردد که در آن کودکان احساس خواهند کرد که زندگیشان ارزشی ندارد.
بزرگسالان نیز از آن رنج میبرند
میخواهد باورتان شود یا نه، امروزه بزرگسالان نیز چنین علایمی را تجربه می کنـنـد. ما همواره با مسائلی چون پول، عشق،خانواده، کار و غیره درحال دست و پنجه نرم کردن می باشیم. از آنجایی که اکثر جوامع مردسالار اهمیت زیـادی بـرای موفقیت مردان قائل می باشند، برای یک مرد تحمل فشارها سخت و دشوار می باشد.
همه آن مربـوط می گردد به تئوری: بـقـای بـرازنـدگـان. مـردان تـولید کننده و زنان مصرف کننده می باشند. حتی با جنبش آزادی خواهانه زنان و فمینیسم، عـلت اصـلی از خود گذشتگی مردان کماکان بطور حتم مرتبط با این حـقـیـقت می باشـد کـه زنـان از مـردان انتظار دارند دنیا را روی شانه هایشان بدوش بکشند.
احتمال دارد زنان با این گفته هم عقیده و موافق نبـاشـنـد ولـی آن واقـعیـت دارد. آخرین باری که نامزد یا هــمسرتان و یا فرد دیگری که برای یک امر مهم حقیقتا به شما وابسته بوده و آن کـار ( مثـلا پرداخت قبض تلفن ماه پیش ) را بشما واگذار کرده چه زمانی بوده است؟ این تقاضا ها معمولا با پول در ارتـبـاط است. اگرچه اکثر اوقات برای این است که شما یک مرد واقعی جلوه نمایید.
آیا شما یک مرد واقعی میباشید؟
چگونه می توانید تـعـیین کنید یک مرد واقعی چگونه مردی باید باشد؟ راحت ترین کار آن است که از نامزد، همسر، خواهر و یا مادر خود سـوال کنـیـد. امـا مـن بـه شما اطمینان می دهـم که بـا دهها پاسخ متفاوت بمباران خواهید شد. چرا؟ به این خاطر که هر زنی عقیده متفاوتی از آنگونه که مرد رویـاهـایـش باید باشد دارد. هرچند که بطور کلی شما در خواهید یافت که مردها می بـاید تعدادی خـصیصه مشترک را برای آنکه یک مرد واقعی محسوب گردند دارا باشند.
استقلال مالی داشته باشید: یک ثروتمند بد جنس.
سلامت جسمانی داشته باشید: تا بتوانید فرزندانی قدرتمند همچون خودتان بوجود آورید.
با هوش باشید: بدانید چگونه وسایل گوناگونی راباید تعمیر کنید
مورد اعتماد و قابل اتکاء باشید:همواره بمنظور براوردن نیازهای وی در دسترس باشید
شخصیت مستحکم و با ثبات داشته باشید:به او نشان دهید که قادر هستید روی پاهای خودتان بایستید.
معمولا هنگامیـکـه شـما اینگونه احساس کنید که فاقد حتی یکی از ویژگی های مذکور می باشید، اعتماد بنفس شما شروع به تنزل می کند چرا که احساس خواهید کرد که گویی از حداقل شرایط لازم و ضروری نیز برخوردار نیستید.
فرمول اقتدار
نگرش آرمانگرایانه به یک مرد پوچ و بی اساس میبـاشد. شمـار اندکی از مردها در عمل به آن شان و درجه از شکوه و عظمت میان دیگر مردان نایل گشته اند. به هر صورت من میتوانم چند نکته راهبردی در رابطه با آنـکه چـگونـه یک مرد شکوهمند و با اقتدار باشید ارایه دهم. مردی که قادر باشد از میان پستی بلنـدی هـای زندگی عبور کرده و در انتها نیز کماکان با صلابت از آن بیرون آید.
نکته1: نپذیرفتنی را بپذیرید فرض می گـیـریـم شـمـا فردی 40 ساله هستید. موی سرتان کم پشت و در حال ریزش میباشد. شکمتان نمایان گشته است . چیـن و چـروک صورتتان عمیق و نا زیبا هستند. شما اساسا احساس مـی کـنـیـد انـسـانـی بی ارزش هستید. به نخستین تجلی گاه استرس یعنی همان خود انکاری قدم گذارده اید.
هنگامی که منکر شایستگی و استعدادهای بـالقوه خود جهت مبدل شدن به کسی یا چیزی فراتر و با اهمیت تر از خویشتن کنونی خود می شوید، گـرفـتـار یـک چـرخه مخرب انزجار از خویشتن می گردید. بـه منظور رهایی یـافتن از انـکار، بـاید شـروع بـه پـذیـرش مشکلات خود نموده و همچنین اهداف آینده تان را در ذهـن مجسم کنـیـد. هـمـواره بـه خاطر داشته باشید شما قادر خواهید بود به درجات عالی و بزرگ دست یابید.
نکته 2: به غیر قابل اندیشیدن بیاندیشید
با حفظ شخصیت فوق فرض میکنیم به شما (کم مو، چاق، میانسال) دائما گفتـه شـود که قادر نخواهید بود بهیچ چیزی در زندگی خود فائق آیید. افسوس، چه سـخن نـاگوار و دلخراشی برای شخصی است که تا پیش از این نیمی از عمرش را به پایان رسانیده است. به دومین تجلی گاه استرس یعنی انتقاد قدم گذارده اید.
شما خواهید گفت در 30 سال باقیمانده کسی قادر نخواهد بود کار زیادی انجام دهـد و یا به موفقیت چندانی دست یابد؟ در اشـتـبـاه هـستـیـد. در طـول دوران کــاری خــود بـا اشخاصی دیدار کرده ام که تصمیم گرفتند مجددا به دانشگاه بازگردند و رشتـه تحصیلی خود را به پایان برسانند، برای خودشان کسب و کـار مسـتقل دست و پا کـنـنـد. آنـهـا از خطاها و اشتباهات خود درس گرفته و به جایگاه و منزلتی عالی در مـیـان اطـرافیانشان نایل گشته اند.
هیچگاه برای تعلیم و تربیت و کسب دانش و ادامه تحصیلات دیر نـمـی بـاشـد. مـی باید خارج از دایره متعارف بیاندیشید و شروع کنید به اندیشیدن به غیر قابل اندیشیدنها -که شما در واقع مردی هستید با فرصتهای بسیار زیاد پیش رویتان.تنها کاری که باید انجام دهید خلق و ایجاد درها و عبور از میان آنهاست.
نکته3: اهداف خود را تعیین کنید
اکنون که خود را پذیرفته اید و شروع به آن کردید که همانند مردی با عظمت که میـتـواند شما باشید بیاندیشید، مستلزم آن می بـاشیـد کـه تـدابـیـری را بـرای دسـت یـافتن به اهدافتان تدوین و تنظیم گردانید. تعیین اهداف برای خودتـان شـاید بزرگترین و مهم ترین هدیه ای باشد که می تـوانـیـد به خود عطا کنید. با یادداشت کردن و مرور آنها در فواصل زمانی معین کار را شروع نمایید.
کاری که من مایل به انـجـام آن هسـتـم ایـن اسـت کـه ابـتـدا اهـداف بـلنـد مـدت خود را یادداشت کرده و سپـس به روی اهـداف کـوتاه مـدت پـیرامون دست یابی به اهداف بلند مدت متمرکز می شوم. این کار معمولا منجر به موفقیتهای واقع گرایانه میـگردد و هر بار که شما به یکی از اهدافتان دست یافتید،احساس خیلی بهتر و خوشاینتری نسبت به خود خواهید داشت.
نکته4: غلبه بر موانع
بی تردید به موانعی در راه رسیدن به اهدافتان برخورد خواهید کرد. مجددا مثل گذشتـه این مشکلات را پذیرفته و آنها را پشت سر بگذارید و به راه خود ادامه دهید. وجود آنها را انکار نکنید زیرا تا آخر عمر مکررا به سراغ شما خواهند آمد و دست بردار نخواهند بود.با عزم راسخ به جنگ تک تک مشکلات خود رفته و سـرسـخـتـانه بـر هـدف خـود پـافشاری کنید.
نکته5: به گذشته ننگرید
این احتمالا دشوارترین کاری است که باید انجامش دهید. بـما همواره گفته شده است که سپاسگزار توفیقات و نعمتهای زندگیمان باشیم اما برای انجام چنین کاری مجبور به تعمق در گذشته ناگوار خود می بـاشـیم. بـه مجرد آنکه شروع به یادآوری گذشته کنید، ناکامی هـا و سختـی هـا دوباره مـراجت خـواهـید کرد. یه محض آنکه به اهدافتان دست یافتید، لازم است به این که چه کسی هستید و چه کسی مایلید باشید، تمرکز کنید.
مطلب آخر
یک بار شنیدم که مردی بزرگ سخنی زیبا گفت: ...بودن و شدن....
این 5 نکته برای مـن بسیار حائز اهمیت می بـاشد چـرا که هـرگـاه احـسـاس می کـنـم اعتماد بنفسم دارد به پایین ترین سطح خود تنزل میـابـد با خود می گویم که من خودم هستم و می خواهم فرد بهتر و کاملتری گـردم و چیزی بیش از آنچه هستم بشوم. من نیز این کلمات را به شما هدیه می دهم. آنها را در زندگی خود بکار بندید تا بـه هر آنچه آرزو دارید دست پیدا کنید.
© کپی رایت توسط .:مقاله نت.: بزرگترین بانک مقالات دانشجویی کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت و گردآورندگان و نویسندگان مقالات است.
ارتباط موثر اجتماعی و موفقیت
امروزه ما در دنیایی زندگی می کنیم که ناگزیر از ارتباط و برخورد با دیگران هستیم آنچه مسلم است که هیچ کس قادر نیست بدون کمک و مساعدت و ارتباط با دیگران ، نیازهای معمولی خود را برطرف سازد حال سئوالی که اینجا مطرح می شود این است که چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کنیم و جهت افزایش این ارتباط چه کارهایی باید انجام دهیم یا اینکه چه کارهایی نباید انجام دهیم.
در معاشرت باید با روی گشاده و نرمی و مهربانی با همه رفتار نمود و تند خویی با هرکس که باشد بد است .اگر خود را در سطح دیگران قرار دهیم و از زبان آنها برای انتقال نقطه نظرهای خود استفاده کنیم ،اغلب به نتیجه دلخواه می رسیم و با دیگران در سطح خود آنها ظاهر شدن همان برقراری ارتباط موثر می باشد .بعضی ها گمان می کنند که ارتباط فقط شامل حرف زدن ،نوشتن و یا بحث کردن است ، اینها از عناصر مهم ارتباطی هستند ولی در واقع ارتباط را رفتاری می گوییم که پیامی در خود دارد که توسط طرف مقابل ما درک می شود، خواه شفاهی باشد یا غیر شفاهی ،آگاهانه یا ناآگاهانه ، عمدی و…. ولی اگر ادراک شود ،جنبه پیام ارتباطی پیدا می کند و همین عدم درک پیام رابطه را مختل ، معشوق ونارسا می سازد. ارتباطات عامل و منشا بسیاری از شادیها و غصه ها و رنجها زندگی است ، زندگی شاد ، زندگی سرشار از دوستی است . روشن است که با افراد متفاوت ، رفتارهای متفاوتی خواهیم داشت تاکید بر خصوصیات مشترک ارتباط را موثر می کند ، ما انسانها با یکدیگر مشترکات فراوان داریم ،با کمی تمرین می توان خود را همراه دیگران بیابیم و با آنها دوست و هم رای شویم.
شیوه های افزایش ارتباط خود با دیگران :
1)صریح و صادق باشید :
سعی کنیم در روابط خود با دیگران صریح وصادق باشیم ، در گفته های خود صریح وصمیمی باشیم واز هر نوع ابهامی اجتناب کنیم ، چون اگر منظور خود را با صراحت بیان نکنیم طرف مقابل ما به اشتباه می افتد وبه حدس وگمان متوسل می شود واز واقعیت دور می گردد.
2- احساسات خود را بیان کنید :
بااحساس خود روراست باشیم ، سعی کنیم مشکلات زندگی و احساساتی که داریم ، با همسر و شریک و با طرف مقابل خود در میان بگذاریم .حتی اگر گمان کنیم که باعث ناراحتی آنها میشود اگر می خواهیم با طرف مقابل خود ارتباطی معقول و منطقی بر پایه تفاهم داشته باشیم ، بهترین روش روراست بودن است و احساس خود را با وی در میان گذاشتن است .اگر مشکلی را حل نشده باقی بگذاریم و یا موضوعی را که گفتگو درباره آن الزامی است به میان نکشیم ، مثل این است که دمل چرکین و دردناکی را سرجایش گذاشته و به حال خود رها کرده باشیم .
3- زمینه مشترک و نکات مشابه را بیابید :
درجست وجوی زمینه های مشترک باشیم، سعی کنیم در ارتباطمان بیشتر از نکات مشترک و مشابه را بیابیم . اهداف ونیازها ونگرانیها را از نظر او نگاه کنیم وبرای اینکه شرایط طرف مقابل را درک کنیم باید امور او را از دید و نظر او ببینیم وبا پرس وجو ، از اموری که نگرانی او باعث شده ، متوجه گردیم ،همین نکات مشترک زمینه های مساعدی هستند که شالوده همدلی و وحدت و تفاهم را برروی آن می توان بنا کرد ، عبارتی مثل : ((من و تو هر دو همین را می خواهیم )) را می توان بیان نمود.
4- همدلی و همدردی کنید :
سعی کنیم با شخص احساس مشترک داشته باشیم . شادی وغم خود به حساب آوریم وموقعی که او احساس غم می کند ما نیز با او همدرد وهم غم شویم وبالعکس مساعی ما این باشد که سیستم حسی فرد ارتباط برقرار کنیم .
5- شنونده خوبی باشید :
شنونده خوبی باشیم وگوش کردن را یاد بگیریم .گوش کردن به سخن وکلام دیگری موجب می شود تا او در نهایت آرامش خیال ، به طور واقع ، منویات قلبی واحساسات خود را با ما در میان بگذارد وبرایمان احترام قائل شود وآماده شنیدن نظرات ما شود.
6- سیستم روحی افراد را بشناسید و از آنها تقلید کنید :
برای این کار باید به دقت به افراد چشم بدوزیم و به سخنان آنها به دقت گوش فرا دهیم وببینیم غالبا" از چه نوع کلماتی استفاده می کنند آنگاه با استفاده از همان نوع کلمات ، تقلید از لحن صدا ، حالات و حرکات چشم ها به گونه ای با آنها برخورد کنید که به نحوه فکر و عملکرد ذهنی شان مطابق باشد.
7- شخصیت افراد را در نظر بگیرید :
باید ببینیم طرف مقابل ما چه شخصیتی دارد ، برون گراست یا درون گرا ، برای صمیمیت با درون گرایان باید ببینیم چه ایده ها و ارزشهای برای آنها اهمیت دارد و آنگاه بکوشیم تا با توجه به چارچوبهای ذهنی شان با آنها رفتار کنیم و صحبت کنیم و بالعکس ، برای همدلی با برون گرایان به آنها نشان دهیم که آنچه می گویند و عمل می کنند با اندیشه و رفتار مردم هماهنگ است.
8- تقویت نمودن عزت نفس :
برای تقویت عزت نفس خود باید با تعمق در ژرفای وجود از دنیای پیچیده درون خود آگاه شویم ، به کاستی هایمان پی ببریم ، جهت گیری هایمان را در قبال رویدادهای مردم وشرایط گوناگون بشناسیم و به فکر اصلاحشان باشیم و با کمک حرمت نفس وارزشی که برای خودمان قائل هستیم حق انتخابمان چندبرابر میشود و ارتباطمان با دیگران به نحو چشمگیری بهبود می یابد .
9- محترم شمردن احساس طرف مقابل :
همواره رفتاری احترام آمیزداشته باشیم واحساس طرف مقابلمان رامحترم بشماریم،کوچک کردن همدیگر،به خصوص درحضور دیگران درمناسبات وروابط ،اثرتخریبی دارد،رفتار توام باظرافت وملایمت نه فقط شامل رفتار مودبانه می شود،بلکه صفا وصداقت واقعی واعتمادکامل نیز در بردارد.
10- سکونت نمودن :
سکونت پیامی اعجاز گر در امر ارتباط است ویکی از جنبه های مهم ارتباط است ، مشروط بر اینکه حاوی پیامی باشد، سکوت می تواند در مناسبات انسان عشق ورضایت وخشنودی وتفاهم دوگانه واحساسها را منتقل سازد.
11- عدم افراط در موعظه:
منظورمان را به صورت سخنرانی ونصیحت خشک تو خالی بیان نکنیم . موعظه می تواند جنبه افراطی ومخرب درروابط داشته باشدومابایدسعی کنیم حداعتدال رانگاه داریم وبرای سخنانمان ارزش قائل شویم وجایی که ازمانظرمی خواهند ، نظر بدهیم .
12- وقت و موقعیت شناس بودن :
یادبگیریم که چه وقت شوخ و چه وقت جدی باشیم ،هیچگاه طرف مقابلمان را دست نیدازیم ،ازگفتن جملات وکلماتی که باراخلاقی و فرهنگی مناسبی ندارند در بیان منظورمان ، خوداری نماییم ، شوخی کردن بایدباتوجه به موقعیت و زمان خاصی باشد .
13- مخالفت نمودن به شیوه مناسب :
یاد بگیریم که چگونه بدون بحث و جدلهای مخرب ، مخالفت خود را نشان دهیم ، در بحثها غالبا " بابلند کردن صدا ، داد و فریاد ، خشم و غضب ، همراه است . بحث و جدلها تا حدود زیادی تحت تاثیر گرایشات و خلق و خوی افراد درگیر مباحثه قرار می گیرد .اکثریت مردم فاقد روحیه خود پسندانه افراطی هستند ، به این علت با تسلطی که بر نفس خود دارند می توانند از درگیری و اهانت خود داری کنند . کسی که می خواهد شما را خشمگین کند تا از کوره در بروید بهترین راه مقابله با آن ، برگزیدن روش سازنده به جای عکس العمل و روش مخرب و منفی است که او به آن توسل جسته است .
14)یکی بودن قول و عمل :
سعی کنیم قول و عملمان یکی باشد .هنگامی که خودمان برای گفته های خود ارزش قایل نیستیم ، چه انتظاری می توان داشت که دیگران قولها وسخنان ما را محترم بشمارند .هنگامی که ما قول می دهیم کاری را انجام دهیم سعی کنیم آن را به مرحله عمل برسانیم واگر ناتوان در انجام آن هستیم هرگز خود را مکلف به وعده ای که از عهده آن بر نمی آییم ، نکنیم روراست و صادقانه بگوییم نمی توانیم .پس برای اینکه دیگران را به خوبی درک کنیم باید بتوانیم اطلاعات را به خوبی از آنها کسب کنیم و این امر منوط به توانایی ما در دقیق گوش کردن ، دقت نظر ، همدلی ، طرح سئوالات مفید و سودمند و احترام متقابل است . احترام به سیستم حسی فرد دیگر ، مشاهده همه چیز از نگاه او وسر در آوردن از نیازها و علایقش به ما کمک می کند که اطلاعات را به نحوی دریافت کنیم که به سهولت قایل فهم و هضم باشد . دو عامل اساسی ارتباط ، همان درک شدن ودرک کردن است . زندگی یک مسابقه صرف نیست ، می توانید با اشخاص به گونه ای رفتار کنید که هرکس خود را یک برنده در نظر بگیرد و احساس پیروزی کند. شرایط پیروز شدن یکی و باختن دیگری هرگز به نفع کل نیست. همگام شدن نه تنها روی دیگران ، بلکه روی ما نیز تاثیر قابل ملاحظه ای بر جای می گذارد . وقتی با دیگران همگام می شویم در واقع به دورن آنها می رویم و در ذهن آنها جا می گیریم و در ارتباطمان باید سعی مان در افزایش وارتفاء بیش از بیش این رفتارها باشد و در نتیجه تجربه ای آنها پیدا کنیم . همگام شدن موثربه ما امکان می دهد با دیگران برخورد همدلانه وبه یاد ماندنی داشته باشیم .
ADHD چیست؟ (نقص توجه / بیش فعالی)
دکتر مصطفی نجفی
فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان
تعریف
ADHD اختلالی است که در آن پر تحرکی، بیتوجهی و رفتارهای ناگهانی بیشتر و شدیدتر از کودکان دیگر وجود دارد. 3 تا 5 درصد کودکان به این اختلال مبتلا هستند و در پسرها شایعتر است. ممکن است در بعضی بیشتر علائم پر تحرکی و رفتارهای ناگهانی و در گروهی علائم بیتوجهی بیشتر دیده شود. علائم این بیماری قبل از 7 سالگی شروع میشود ولی اغلب در دوران مدرسه مشکلات جدی ایجاد میگردد.
علت
این بیماری سالهاست که شناخته شده و عوامل متعددی در ایجاد آن نقش دارند. به نظر میرسد علت آن بیشتر به نقص در تکامل سیستم اعصاب مربوط باشد. کودکان مبتلا احتمالا در قسمتهایی از مغز که مسؤول توجه، تمرکز و تنظیم فعالیتهای حرکتی میباشد دچار نقص جزئی هستند. توارث و ژنتیک در این اختلال نقش دارد. همچنین در بعضی موارد در جریان حاملگی یا زایمان یا پس از آن صدمات جزئی به ساختمان مغز وارد میشود که میتواند باعث این مشکل گردد.
علائم
مشکل اصلی کودکان ADHD عدم توانایی آنها در حفظ و تنظیم رفتارشان است، در نتیجه اغلب نمیتوانند رفتار مناسبی که لحظه به لحظه با شرایط محیط هماهنگ باشد نشان دهند. خوابیدن و غذا خوردن آنها منظم نیست به نظر میرسد در همه چیز دخالت میکنند و مراقبت دائمی نیاز دارند. از نظر هیجانی ثبات ندارند، ناگهانی میخندند یا گریه میکنند و رفتارشان غیر قابل پیشبینی یا ارزیابی است. سریع از کوره در میروند و نمیتوانند پیامدهای رفتارشان را پیشبینی یا ارزیابی نمایند. در فعالیتهای خطرناک شرکت میکنند و احتمال صدمه دیدن آنها زیاد است. قبل از فکر کردن عمل میکنند، قبل از پایان سوال جواب میدهند، اشیا را پرتاب میکنند و ناخواسته به دیگران صدمه میزنند، پر فعالیت و پر تحرک هستند، هر لحظه در حال رفتن هستند، انگار موتوری درون بدن آنهاست که آنها را به حرکت دائمی مجبور میکند، نمیتوانند آرام بنشینند و بیقرار هستند. اختلال تمرکز در این کودکان در کارهایی که فعالیت دائم و جدی مغزی را لازم دارد مشهودتر است. آنها ممکن است در تماشای تلویزیون، بازی با کامپیوتر و فعالیتهای لذتبخش با کودکان دیگر تفاوتی نداشته باشند ولی در کارهایی که فعالیت مداوم مغزی و تمرکز لازم دارد (انجام تکلیف درسی) تفاوت آنها با کودکان دیگر نمایان میشود. به نظر میرسد مغز آنها اطلاعات محیطی را بیش از حد لازم میگیرد، یعنی در انتخاب توجه به اطلاعات ضروری و بیتوجهی و حذف اطلاعات غیر ضروری ضعف دارد. رعایت قوانین منزل و مدرسه برای آنان مشکل است و برای پیروی از قوانین توجه بیشتری لازم دارند. در انجام تکلیف مدرسه، تمرکز روی درس، رعایت قوانین مدرسه و داشتن روابط اجتماعی مناسب با همکلاسیها مشکل دارند. برای رسیدن به اهداف درازمدت برنامهریزی نمیکنند.
عوارض
رفتارکودکان ADHD روی عملکرد آنها در خانواده، اجتماع مردم و مدرسه تاثیر سوء میگذارد و باعث واکنشهای منفی اطرافیان، خانواده، کادر مدرسه و همسالان میشود. این رفتارها مشکلات جدی در مدرسه و اجتماع ایجاد میکند و باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس بیکفایتی در این کودکان میگردد. ممکن است آنها از مدرسه و اجتماع متنفر گردند. کودکان طبیعی به خاطر رفتارهای مناسب و موفقیتهای تحصیلی و اجتماعی زمینه زیادی برای تشویق شدن دارند و همین تشویقها موجب پرورش اعتماد به نفس و عزت نفس در آنها میشود ولی کودکان دچار ADHD کمتر به این موفقیتها دسترسی پیدا میکنند. کودکان ADHD ممکن است به صورت ثانویه دچار اختلالات ارتباطی، مشکلات تحصیلی، اضطراب، افسردگی و بزهکاری شوند.
سیر
سیر ADHD متنوع است. بهبودی درصورت وقوع معمولا بین 12 تا 20 سالگی رخ میدهد و بهبودی قبل از 12 سالگی نادر است. گاهی علائم در بلوغ بهبود یافته و گاهی نیز تا بزرگسالی ادامه مییابد. با افزایش سن پر تحرکی کمتر شده ولی اختلال تمرکز و رفتارهای ناگهانی میتواند باقی بماند. در 15 تا 20 درصد موارد علائم همراه با افزایش سن ادامه می یابد. بدون درمان تنها یک سوم تا نصف کودکان دچار ADHD میتوانند با علائم خود در زندگی سازگار و منطبق باشند و بقیه مستعد بروز مشکلات ثانویه خواهند بود.
درمان
درمان هایی که برای کودکان ADHD به کار می رود می توانند به چهار گروه تقسیم گردد :
آموزش والدین
آموزش آموزگاران
استفاده از کلاسهای مخصوص
درمان دارویی و درمانهای روانشناختی
آموزش والدین و معلمین بخش مهمی از درمان را تشکیل میدهد و شامل دو بخش است.
آموزش برای شناخت بیماری
آموزش برای بهکارگیری روشهای درمانی
والدین باید این بیماری را به عنوان یک نقص خفیف در مراحل اولیه رشد مغز دانسته و به کودک خود به دید کودکی تنبل، نافرمان، شرور و فضول که اگر بخواهد میتواند رفتاری طبیعی داشته باشد نگاه نکنند، بلکه او را کودکی بدانند که تلاش میکند با ناتوانی خود که خارج از کنترلش است، کنار بیاید.
والدین باید راههای دیگری برای تشویق، تقویت اعتماد به نفس و ایجاد احساس موفقیت در کودکشان بیابند. فعالیتهای ورزشی، هنری، فنی، اجتماعی میتواند فرصتهایی برای نمایان کردن تواناییهای این کودکان ایجاد نماید. این فعالیتها بالطبع تشویق بیشتری به دنبال داشته و میتواند آثار منفی حاصل از تجربههای بد قبلی (شکستها، طرد شدگی، تنبیهها و ...) را بکاهد و جایگزین آن گردد. البته والدین نباید تصور کنند که کودکانشان به دلیل این ناراحتی مسؤول اعمال نامطلوب و خلاف خود نیستند، بلکه کودک میباید اینگونه رفتارها را جبران کند. برای اینکه کودکان ADHD قوانین را بیاموزند و از آن پیروی نمایند لازم است قوانین را برای آنها واضحتر، در فواصل کمتر و دفعات بیشتر بیان کنیم و سیستم تشویق و تنبیه قویتری را با آن همراه نماییم.
برخورد مناسب با کودکان دچار ADHD به زمان، پشتکار، کوشش، مداومت و همکاری و هماهنگی زیادی نیاز دارد و به همین دلیل مربیان و والدین باید همواره روحیهای با نشاط، شاداب، طنزپرداز و شوخ طبع را در خود حفظ نمایند.
هوش هیجانی
هوش هیجانی در بردارندهی آگاهی، تنظیم و بیان درست دامنهای
از هیجانات است. لذا توانایی شناخت، ابراز و کنترل این هیجانات یکی از ابعاد مهم
هوش هیجانی است و ناتوانی فرد در هر کدام از این تواناییها منجر به اختلالاتی
نظیر اختلالات اضطرابی و خلقی خواهند شد که حاکی از نقص خودگردانی هیجانی است
که ویژگی کلیدی هوش هیجانی است. بنابراین تا آنجا که ممکن است ما باید این
مهارتهای هوش هیجانی را که مبنای آنها شناخت دقیق هیجانات و کنترل و تنظیم آنها
است به کودکان آموزش دهیم تا احتمال بروز این اختلالات را کاهش داده و از این
طریق عملکرد آنها بهبود یابد (شامرادلو، 1383).
سالهاست که جدیترین
نظریهپردازان هوشبهر کوشیدهاند تا احساسات را به حیطه هوش وارد کنند به جای
آنکه عواطف و هوش را دو نقطه متضاد ناهمساز در نظر بگیرند. از این رو، ال. ای
ثراندایک روانشناس نامداری که در دهههای 1920 و 1930 در همگانی کردن نظریه
هوشبهر نقش مهمی داشت در مقالهای در روزنامهی هارپر اظهار داشت: «هوش اجتماعی
یعنی توانایی درک دیگران و عمل کردن عاقلانه در ارتباطهای بشری». ثراندایک
معتقد بود که هوش از یک مولفه تشکیل نشده است چرا که نمیتوان با یک هوش
تواناییهای انسان را سنجید. به همین دلیل او سه نوع هوش را مطرح میکند: «هوش
اجتماعی، هوش عینی و هوش انتزاعی». به نظر وی هوش اجتماعی عبارت از توانایی درک
دیگران و برقراری رابطه مناسب با آنها است. از این نقطه نظر فرد باهوش کسی است
که در هنگام قرار گرفتن در یک جمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را به خوبی
درک و با آنها رابطه خوبی برقرار کند (خسروجاوید، 1381).
وکسلر (1940؛ به
نقل از بار - اون، 1997) نیز بر ابعاد غیرعقلانی هوش عمومی تاکید کرده است،
عبارت زیر بیانگر تاکید وکسلر بر مفهوم هوش هیجانی است:
«سوال اصلی این است که
آیا تواناییهای غیرعقلانی، یعنی تواناییهای هیجانی و فطری عوامل قابل قبولی برای
هوش کلی میباشد؟ من کوشیدهام نشان بدهم که علاوه بر عوامل عقلانی، عوامل
غیرعقلانی وجود دارد که تعیین کننده هوشاند، چنانچه مشاهدات آتی تایید
کننده این فرضیه باشد، نمیتوان فرض کرد که بتوان هوش کلی را بدون لحاظ کردن
عوامل غیرعقلانی محاسبه کرد».
هوش هیجانی
سلام حتما تا به حال نام EQ یا هوش هیجانی به گوشتان خورده.
اکثر دانشجویان سوالات زیادی در این مورد دارند ولی بیشتر مواقع جواب درست و کاملی
دریافت نمی کنند . با گسترش مطرح کردن این موضوع در محافل مختلف من تصمیم گرفتم که
مطلبی جامع، خلاصه و قابل فهم از منابع مختلف در این مورد بنویسم به همراه تست های
سنجش EQ که در آخر مطلب آورده ام . البته متذکر می شوم که شخصا همه مطالب یا
تستهای آورده شده را به طور قطعی نمی پذیرم ، زیرا در روانشناسی هیچ چیز قطعی و
مطلق وجود ندارد.
ابتدا بهتر است بدانیم که اصلا هوش چندگانه
چیست؟
هنگامی که واژه «هوش» به گوش ما میخورد معمولاً مفهوم ضریبهوشی ( IQ )
به ذهنمان میآید. هوش معمولاً به عنوان توانائیهای بالقوه عقلانی تعریف میشود.
چیزی که ما با آن زاده میشویم، چیزی که قابل اندازهگیری است و ظرفیتی که تغییر
دادن آن دشوار است. امّا در سالهای اخیر دیدگاههای دیگری نسبت به هوش پدید آمده
است. یکی از این دیدگاهها، نظریه هوش چندگانه است که توسط هاوارد گاردنر،
روانشناس دانشگاه هاوارد، ارائه گشته است. طبق نظریه گاردنر، برای به دست آوردن
تمام قابلیتها و استعدادهای یک فرد، نباید تنها به بررسی ضریب هوشی پرداخت بلکه
انواع هوشهای دیگر او مثل هوش موسیقیایی، هوش درون فردی، هوش تصویری-فضایی و هوش
کلامی- زبانی نیز باید در نظر گرفته شود.
هوش هیجانی
هوش هیجانی در بردارندهی آگاهی، تنظیم و بیان درست
دامنهای از هیجانات است. لذا توانایی شناخت، ابراز و کنترل این هیجانات یکی از
ابعاد مهم هوش هیجانی است و ناتوانی فرد در هر کدام از این تواناییها منجر به
اختلالاتی نظیر اختلالات اضطرابی و خلقی خواهند شد که حاکی از نقص خودگردانی
هیجانی است که ویژگی کلیدی هوش هیجانی است. بنابراین تا آنجا که ممکن است ما باید
این مهارتهای هوش هیجانی را که مبنای آنها شناخت دقیق هیجانات و کنترل و تنظیم
آنها است به کودکان آموزش دهیم تا احتمال بروز این اختلالات را کاهش داده و از
این طریق عملکرد آنها بهبود یابد (شامرادلو، 1383).
سالهاست که جدیترین
نظریهپردازان هوشبهر کوشیدهاند تا احساسات را به حیطه هوش وارد کنند به جای
آنکه عواطف و هوش را دو نقطه متضاد ناهمساز در نظر بگیرند. از این رو، ال. ای
ثراندایک روانشناس نامداری که در دهههای 1920 و 1930 در همگانی کردن نظریه
هوشبهر نقش مهمی داشت در مقالهای در روزنامهی هارپر اظهار داشت: «هوش اجتماعی
یعنی توانایی درک دیگران و عمل کردن عاقلانه در ارتباطهای بشری». ثراندایک
معتقد بود که هوش از یک مولفه تشکیل نشده است چرا که نمیتوان با یک هوش
تواناییهای انسان را سنجید. به همین دلیل او سه نوع هوش را مطرح میکند: «هوش
اجتماعی، هوش عینی و هوش انتزاعی». به نظر وی هوش اجتماعی عبارت از توانایی درک
دیگران و برقراری رابطه مناسب با آنها است. از این نقطه نظر فرد باهوش کسی است
که در هنگام قرار گرفتن در یک جمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را به خوبی
درک و با آنها رابطه خوبی برقرار کند (خسروجاوید، 1381).
وکسلر (1940؛ به
نقل از بار - اون، 1997) نیز بر ابعاد غیرعقلانی هوش عمومی تاکید کرده است،
عبارت زیر بیانگر تاکید وکسلر بر مفهوم هوش هیجانی است:
خشم و کنترل آن
خـشم یـک هیـجـان نـاخوشـایند اما طبیعی و ضروری برای انـسان
میباشد. خشم میزان قابل توجهی انرژی ذهنی وجسمی را مصروف خود میکند. خشم تهدیدی
جدی برای روابط شخصی و شغلی پدید می آورد. خشم فرصت لذت بـردن از زندگی را از
انسان سلب میکند. دلایل برانگیخته شـدن هیجان خشم در افراد و موقعیتهای مختلف
متفاوت است:
* تصور در معرض تهدید، خسارت، آسیب یا از دست رفتن دارایی، سلامتی، غرور، عزت
نفس ، ارزشها و شخصیت .
* ناکامیها - پایمال گشتن حقوق - بی حرمتیها.
*
انتظارات نابجا از دیگران - تصور آنکه جهان و ساکنین آن میباید طبق یک الگوی خاص
باشند.
اما برخی افراد بیش از دیگران مستعد خشمگین شدن میباشند مانند:
*
افرادی که نیاز مبرم و سیری ناپذیری برای کامل بودن دارند.
* افرادی که ترس
شدیدی از خطا کار بودن و در اشتباه بودن دارند.
* افرادی که نیاز شدیدی به کنترل
کردن دیگران دارند.
* افرادی که از شنیدن عقاید نو و یا متفاوت با عقاید
شخصیشان هراس دارند.
* افرادی که از رها کردن موضوع به حال خود بیم دارند.
*
افرادی که نیاز شدید و مفرطی به مورد پذیرش قرار گرفتن و تایید دیگران دارند.
*
افرادی که تصور میکنند همواره باید با صلابت، شجاع، قدرتمند و قوی بنظر برسند.
*
افرادی که از تجربه کردن احساسات ناخوشایند هراس دارند.
* افرادی که اعتماد بنفس
پایینی دارند.
* افرادی که تحملشان نسبت به ناکامیها اندک میباشد.
* افرادی
که از مورد انتقاد واقع شدن هراس دارند.
برخی اوقات آستانه ظهور خشم کاهش می
یابد مانند:
عقب ماندگی ذهنی ـ mental retardation
عقبماندگی ذهنی توان هوشی کمتر از
میانگین جامعه (ضریب هوشی کمتر از 70) که با یک آزمون استاندارد ضریب هوشی سنجیده
میشود. ضریب هوشی 130-80 طبیعی در نظر گرفته میشود؛ میانگین طبیعی 100 است. اختلال
عملکرد هوشی منجر به عدم توانایی فرد در انجام مسؤولیتهای عادی زندگی
میگردد.
عقبماندگی ذهنی به چهار گروه خفیف (ضریب هوشی 70-50)، متوسط (ضریب هوشی 49-35)،
شدید (ضریب هوشی 34-20) و بسیار شدید (ضریب هوشی کمتر از 20) تقسیمبندی میگردد.
عقبماندگی خفیف شایعترین نوع است.
علایم شایع:
عقبماندگی ذهنی خفیف در بسیاری
از موارد تا هنگامی ورود کودک به مدرسه تشخیص داده نمیشوند. فعالیتهای ذهنی نظیر
ریاضیات و حساب کُندتر از معمول انجام میشود، توانایی خواندن مختل بوده و هیجانات
کودک ممکن است بچهگانهتر از سن واقعیاش باشد. کودک ممکن است فعالتر از حد معمول
بوده و یا حرکات غیرارادی مکرر داشته باشد. بیمار ممکن است دچار تأخیر تکاملی
بهصورت مشکلات تکلم و زبان، تأخیر در مهارتهای حرکتی، نقایص حسی (کُندی در پاسخ
دادن به مردم، صداها، اسباببازیها یا غیره)، یا اختلالات عصبی باشد. تشنج،
بیاختیاری مدفوع و ادرار و مشکلات شنوایی نیز ممکن است وجود داشته باشد. عقبماندگی
شدید و بسیار شدید اغلب در بدو تولد تشخیص داده میشوند.
علل بیماری:
0.
اختلالات ژنتیکی ـ مادرزادی متابولیسم یا اختلالات کروموزومی. نشانگان داون
شایعترین اختلالات کروموزومی عامل عقبماندگی ذهنی است.
0. عفونتهای مادرزادی
داخل رحمی، اختلال خونرسانی جفت به جنین، عوارض بارداری (عفونتها، پرهاکلامپسی،
اکلامپسی، مصرف الکل یا داروها توسط مادر یا سوءتغذیه مادر
0. قبل از تولد ـ
زودرس یا دیررس بودن نوزاد، آسیبهای حین تولد و اختلالات متابولیک
0. پس از تولد
ـ اختلالات متابولیک یا غددی، عفونتها، صدمات، عوامل سمی یا سایر علل آسیب مغزی،
سوءرفتار با کودک
عوامل افزایشدهنده خطر:
0. سابقه خانوادگی عقبماندگی
ذهنی:
1. ?. مراقبتهای پیش از زایمانی ضعیف در مورد مادر
2. ?. وضعیت
اجتماعیـ اقتصادی نامطلوب خانواده
پیشگیری:
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پیامک های قشنگ برای روز معلم، پیامک ویژه روز معلم گلچین، اس ام ا
پیامک برای معلم انگلیسی، پیامک تبریک روز معلم به زبان انگلیسی، پ
اس ام اس ها وبلاگ، اس ام اس ویژه روز معلم، پیامک اردیبهشت ماه 9
مسیج جالب برای روز معلم ، مسیج جدید ، مسیج خرداد ماه 90 ، مسیج
مسیج انگلیسی تبریک روز معلم ، مسیج تبریک روز معلم به زبان انگلیس
متون آماده برای روز معلم متون ادبی برای روز معلم متون اماده برای
متون آماده برای روز معلم متون ادبی برای روز معلم متون اماده برای
behtarin smsha Happy Teachers day jadidtarin sms ha message for
سخنان برگزیده، سخنان حکمت آمیز
نظریات بزرگان- پند های زندگی
حرفهای حکیمانه، حرف پند آموز
نصایح بزرگان، پند حکیمانه
جملات بزرگان، جملات فلسفی
جملات حکیمانه- پند های بزرگان
[همه عناوین(1666)][عناوین آرشیوشده]